مثل پرستوی سراسیمه ی عشق / پشت دیوار دلم از همه محبوب تری . بی تو پیمودن شب ها شدنی نیست / شبهای پر از درد که فردا شدنی نیست / گفتم که برایت بفرستم دل خود را / افسوس که چون نامه دلم تا شدنی نیست . تا کور نگشته دیدگانم ، تو بیا / تا مور نخورده استخوانم ، تو بیا / گر آمدی و ندیدی از من چیزی / از بهر تماشای مزارم تو بیا . و رفتی چشم من غمبار تو بود / هنوز تشنه ی دیدار تو بود / من از دستت نمی رنجم این قدر / اگر برگشتنی در کار تو بود . اگر با آتش عشقت مرا بسوزانی باز هم با خاکسترش خواهم نوشت دوستت دارم . اس ام اس غمگین پیش ازینت بیش از این اندیشه عشاق بود / مهر ورزی تو با ما شهره ی آفاق بود . به کوتاهی لحظات با هم بودن منگر ، به وسعت لحظاتی نگاه کن که به یادت هستم . غریبانه در سکوت سهمگین نامت را بر حاشیه ی قلبم حک کردم تا با هر ضربانش بگویم دوستت دارم ، هیچوقت تو و محبتهایت را از یاد نمی برم . عشق یعنی رفتن از شهر بهار / با دو چشم تر به سوی روزگار / عشق یعنی بی وفایی های یار / عشق یعنی سالها در انتظار .



تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 17:52 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

پیش ازینت بیش از این اندیشه عشاق بود / مهر ورزی تو با ما شهره ی آفاق بود .

به کوتاهی لحظات با هم بودن منگر ، به وسعت لحظاتی نگاه کن که به یادت هستم .

غریبانه در سکوت سهمگین نامت را بر حاشیه ی قلبم حک کردم تا با هر ضربانش بگویم دوستت دارم ، هیچوقت تو و محبتهایت را از یاد نمی برم .

عشق یعنی رفتن از شهر بهار / با دو چشم تر به سوی روزگار / عشق یعنی بی وفایی های یار / عشق یعنی سالها در انتظار .



تاريخ : سه شنبه 24 تير 1393برچسب:, | 3:56 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

تنها شادی زندگیم اینه که هیچ کس نمیدونه تا چه حد غمگینم ! گفتم ارزانی کیست ماه شب دیدن را ؟ / گفت آن کس که شناسد گل و گل چیدن را . از سکوت پرسیدم برای دوستم چه بنویسم ، گفت بنویس ما را چون روزگار فراموش مکن . من از طرح نگاه تو امید مبهمی دارم / نگاهت را نگیر از من که با آن عالمی دارم / اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست / وفا آن است که نامت را نهانی زیر لب دارم . چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم / خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم . اس ام اس دلتنگی بهت نمیگم دلمی چون پر از غمه / نمیگم گلی چون عمرش کمه / نمیگم چشامی چون واست کمه / بهت میگم خودتی چون از تو بهتر کسی نیست ! یک آسمان ترانه / صد بیت عاشقانه / تقدیم به قلب پاکت / ای بهترین بهانه . در هر رفتنی رسیدنی نیست ولی برای رسیدن راهی جز رفتن نیست . تو گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد / شقایق هست تو نیستی ، چه باید کرد ؟ در ماهیتابه ی عشقت سوختم ، بی انصاف روغن بریز ! افسار دلم دست خدا بود چنین شد / ای وای اگر دست خودم بود چه می شد ؟ / مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت / گر مقصود دلم جور و جفا بود چه می شد ؟



تاريخ : دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, | 10:33 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

یک آسمان ترانه / صد بیت عاشقانه / تقدیم به قلب پاکت / ای بهترین بهانه .

در هر رفتنی رسیدنی نیست ولی برای رسیدن راهی جز رفتن نیست .

تو گفتی تا شقایق هست زندگی باید کرد / شقایق هست تو نیستی ، چه باید کرد ؟

در ماهیتابه ی عشقت سوختم ، بی انصاف روغن بریز !

افسار دلم دست خدا بود چنین شد / ای وای اگر دست خودم بود چه می شد ؟ / مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت / گر مقصود دلم جور و جفا بود چه می شد ؟



تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 22:22 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

به چشمانت عادت کرده بودم با دستانت رفاقت ، نمی آیی تو امشب به خوابم کاش دیروز دل سیری نگاهت کرده بودم . کاش دوست داشتن فرستادنی بود تا از راه دور تقدیمت می کردم . گذاردهمه ساعت دارند و همه ساعت ها بی خیال غم و اندوه من و ماست ، چرا ؟ من که بیزارم از این ثانیه ها ، که فقط وقت نگه دار غم ما و شماست ، راستی ساعتی بی غم ساعت بودن چه صفایی دارد ! درد غریبیست تنهایی و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد . آدم تنها خیلی زود دستش را در دست هر آنکه با او روبرو شود می گذارد شعر عاشقانه در حساب عشق یک به اضافه ی یکی برابر است با همه چیز و دو منهای یک برابر با هیچ . زود گذشت لحظه هایی که بودم با تو / توی قلبم نمی تونه کسی پر کنه جاتو . به آسمون سپردم چشم از تو بر نداره / مراقب تو باشه سرت بلا نباره / تا تو نخوای نتابه ، دلت گرفت بباره / همیشه با تو باشه ، تو رو تنها نذاره .



تاريخ : شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 13:51 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

وقتی که معشوقم سوگند می خورد که راست می گوید ، باورش می کنم ، هر چند می دانم دروغ می گوید . (ویلیام شکسپیر)

هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید / بهر یک گل منت از صد خار می باید کشید / من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل / بخت بد بین ، از اجل هم ناز می باید کشید .

هنوز برام عزیزی / هنوز برام همونی / به خاطر تو میرم / می خوام اینو بدونی .

چون به کام دل نشد دستی در آغوشت کنم / میرم تا در غبار غم فراموشت کنم / سر در آغوش پشیمانی گذارم تا تو را / ای امید آتشین با گریه خاموشت کنم .



تاريخ : چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, | 23:55 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

توی این دنیای نکبتی کی به جز من واست دلواپسه / اینجوری نکن با من ، تو رو خدا بیا دیگه دوری بسه . هدیه ای که برای تولد من آورده بود یک تابلو بود که با خط درشت رویش نوشته بود : زندگی پوچ و بی معناست ، در صورتی که او همیشه به من می گفت : تو تموم زندگی منی ! کاش قلبم درد پنهانی نداشت / چهره ام هرگز پریشانی نداشت / کاش میشد دفتر تقدیر عشق / حرفه از یک روز بارونی نداشت / کاش میشد راه سخت عشق رو / بی خطر پیمود و قربانی نداشت . متن های زیبا اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند ، بگذار پایان تو را غافلگیر کند ، درست مانند آغاز ! شب شده ، تاریکی شب رنگ روزگار منه / همیشه از تو نوشتن ، هر شب و هر شب کار منه . ای تماشایی ترین مخلوق خاکی در زمین / آسمانی میشوم وقتی نگاهت میکنم . بی تو میشه زنده بود اما نمیشه زندگی کرد . دیگر به خلوت لحظه هایم عاشقانه قدم نمی گذاری ، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی بینمت ، سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام ، من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرانده ای ؟ من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید … ، دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است .



تاريخ : چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, | 14:6 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

برایم زندان ساختی با این بی وفایی / خسته ام از این زندان از این تنهایی / حسرت به دل ماندم که روزی بیاید / که دهد مرا از این زندان رهایی .

دورم از تو اما با تو لحظه ها را زنده هستم ، بازم از تو پرم از تو واسه تو رویای خستم .

کاش به خودمان قول بدهیم
وقتی عاشق شویم که “آماده ایم”
نه وقتی که “تنهائیم”

عشق بر تدبیر خندد زان که در صحرای عقل / هرچه تدبیر است جز بازیچه ی تقدیر نیست .

اگر عاشق شدی نترس ، راهت رو ادامه بده ، عشق پله و تو رهگذر ، پس عبور کن .



تاريخ : سه شنبه 17 تير 1393برچسب:, | 12:24 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

عشق را گرامی بدار زیرا واژه ای زیباتر از آن نمی توانی بیابی . خیره می شوم به عقربه ها ، می شمارم لحظه های بودنت را ، چشمانم را که می بندم گاه گاهی برایم می خوانی ، دفتر سفیدم را می گشایم ، می نشینم در خلوت اتاقم و از سرمای نبودنت خود را در آغوش می کشم و سکوت لحظه هایم را می نگارم برای کسی که مثل خون تو رگهامه . یکی یکی می رفتیم و کاتب سرنوشتمان را با خطی زیرین می نوشت ، نوبت که به من رسید قلم از قلمدان افتاد و شکست ، کاتب با خط تیره و تار نوشت : اسیر نوشت . سردیه ی نگاهتو بشکن ، فاصله سزای ما نیست ، با تو بودن آرزومه ، این جدایی حقه ما نیست .عاشقانه می روم کز خویشتن بیرون شوم ، در پی لیلا رخی مجنون شوم . کاش لحظه های با دوست بودن مثل خط سفید جاده بود ، تکه تکه می شد ولی قطع نمی شد .



تاريخ : دو شنبه 16 تير 1393برچسب:, | 22:30 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

با هزار و یک ترفند شاخه گلی مصنوعی را در میان گلهای شاداب گلدانت پنهان کردم و بر دفتر خاطراتت نوشتم تو را دوست خواهم داشت ، تا زمانی که آخرین گل پژمرده شود .
از پرچین امیدهایت چتری برایم بفرست ، من خیس دلتنگی هایت شده ام .
فراموش نشدنی ترین نصیحت ها آنهاییست که اندوهی فراوان برای بدست آوردنشان کشیده ام .
درست مثل یک جزیره از همه طرف به تنهایی محدودم و چشم به راه یک کاشف .
در جنگ دوستی من و تو ، قاتل و مقتول محبوب یکدیگرند .



تاريخ : دو شنبه 16 تير 1393برچسب:, | 20:28 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

روزگاری هستی ام را می نواخت ، آفتاب عشق شور انگیز من ، این زمان خاموش و خالی مانده است ، سینه ی از آرزو لبریز من . زندگیمو میدم برات ، جونمو میزارم به پات ، هرجا بری میام باهات ، میشم یه رویا تو شبات ، میشم یه خواب شیرین تو چشات ، دنیا رو میزارم کنار اگه بگی دوست دارم . بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند ، باید آنها را با قلبتان احساس کنید . شاخه گلت سالها بود در میان دفترت خوابیده بود ، بی اجازت امروز بیدارش کردم . دل رو زدم به دریا ، زدم برات پیامی ، فقط برای اینکه ، نگی که بی مرامی جوک خنده دار ای نگاهت پلی از مخمل و از ابریشم ، روزگاریست که تنها به تو می اندیشم .



تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, | 23:12 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

نشنو از نی ، نی حصیری بی نواست ، بشنو از دل ، دل حریم کبریاست ، نی بسوزد خاک و خاکستر شود ، دل بسوزد خانه ی دلبر شود .
نبض چیست ؟
به نظر من چزیه که اگه عشقت “نباشه”
نزنه بهتره …
صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو ، یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو ، خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد ، تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ، لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ، تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ، صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ، یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو ، تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ، تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو .



تاريخ : یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, | 21:58 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

شرط دل دادن ؟ دل گرفتنه ، وگرنه یکی بی دل میشه و یکی دو دل .
گاهی وقت ها اونقدر بهونه داریم که بی بهونه گریه می کنیم !
بس که در تدبیر فردا مانده ایم ، با همیم اما چه تنها مانده ایم ، در کلاس جمع و تفریق زمان ، عاشق جمعیم و منها مانده ایم .
اگه فاصله بخواهد تو را از من بگیرد ، فصلی خواهم شد از جنس باران و آنقدر خواهم بارید تا فاصله از عبور اشک های مکن پر بشه !



تاريخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 18:29 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

سفر برایم هیچ چیز به جز دلتنگی ندارد ، اما زندگی به من آموخت برای بهتر دیدن عظمت و شکوه هر چیز باید قدری از آن دور شد . ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ، با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد .اس ام اس خنده دار پیوسته دلم پر به هوای تو زند ، جان در تن من نفس برای تو زند ، گر بر سر خاک من گیاهی روید ، از هر برگی بوی وفای تو زند . سرم خاک کف پای رفیق است ، دلم مجنون صحرای رفیق است ، بهشت ارزانی خوبان عالم ، بهشت من تماشای رفیق است . خیلی سخته که روز تولدت همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای .



تاريخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 18:5 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

عشق فراموش کردن نیست بلکه بخشیدن است ، عشق گوش کردن نیست بلکه درک کردن است ، عشق دیدن نیست بلکه احساس کردن است ، عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست بلکه صبر کردن و ادامه دادن است .
بزرگترین متهم تاریخ کسی است که نمی دونه قلبش واسه کی می تپه .
عمریست که ویران شده ام ، ساکت و سرد و پریشان شده ام ، تا تو آیی و مرا دریابی ، من اسیر شب طوفان شده ام .
چه کنم تو سلطان جهانی و من درویش خرابات ، تو ارباب وفایی و من نوکر ارباب .



تاريخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 14:54 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن ، خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند . کاش ماه می دانست از این همه ستاره و سیاره تنها یکی مشتری است . اس ام اس عاشقانه شادی بهانه ای برای زندگیست ، تمام لحظه هایت سرشار از این بهانه . همه نازند تو عزیز ، همه لوسن تو ملوس ، همه شیرین تو شکر ، همه قندن تو عسل .



تاريخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 13:36 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |



امیدواری در چشمانت می درخشد و مهربانی در قلبت موج میزند ، ای نگاهت آفتاب ، دلت دریا ، وجودت می ارزد به کل دنیا .

ای دوست به جز تو دلبری نیست مرا ، می سوزم و از تو خبری نیست مرا ، خواهم که جانب تو پرواز کنم ، اما چه کنم بال و پری نیست مرا .

زندگی یک بازی درد آور است ، زندگی یک بازی بی آخر است ، زندگی کردیم و اما باختیم ، کاخ خود را روی دریا ساختیم ، لمس باید کرد این اندوه را ، بر کمر باید کشید این کوه را ، زندگی را با همین غمها خوش است ، با همین بیش و همین کمها خوش است ، باختیم و هیچ شاکی نیستیم ، بر زمین خوردیم و خاکی نیستیم .



تاريخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 13:7 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

نگاه از صدای تو ایمن می شود ، چه مومنانه نام مرا آواز می کنی ! (احمد شاملو)اگر می دونستی چقدر دوستت دارم دوستم می داشتی همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد ، کاش می دانستی ، ای کاش می دانستی . اس ام اس اونی که گفته دوری و دوستی یا طعم دوستی رو نچشیده یا درد جدایی رو نکشیده همیشه بزار یه دیوونه نگات کنه ، اما نزار یه نگاه دیوونت کنه !



تاريخ : شنبه 14 تير 1393برچسب:, | 12:21 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

در خالصانه ترین گوشه قلبم ، آنجا که خبر از تاریکی است یاد تو می درخشد .

خوبی چه بدی داشت که تکرار نکردی ، مهر مرا بردی و ز من یاد نکردی ، روزگار میگذرد این چنین شاد نباش ، آخر تو جوابش بدهی این همه ظلم که بر من کردی .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:45 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

اگر قلبم آسمان باشد ، نخستین ستاره درخشانی که انتخاب میکنم تو هستی .

کندوی عشق و مستی بی تو عسل ندارد ، بی تو کتاب عشقم ضرب المثل ندارد .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:45 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

کاش بودم تک درختی در میان قلب تو ، تا وجودم میوه می داد از محبت های تو .

من درد تورا ز دست آسان ندهم ، دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم ، ای دوست به یادگار دردی دارم ، کان درد به صد هزار درمان ندهم .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:44 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

چشمانت را برای زندگی ، پاهایت را برای همراهی و دلت را برای عاشقی میخواهم .

تورا در قلب شعرم میگذارم ، به نام عشق آن را می نگارم ، تمام حرف من در شعر این بود ، تورا تا بی نهایت دوست دارم .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:44 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

کوچیک که بودیم تنها کفشامون رو اشتباه می پوشیدیم ، اما حالا چی ؟ حالا که بزرگ شدیم تنها کار درستمون پوشیدن کفشامونه !

تیکه جدید حراست دانشگاه به دخترا :
با توام کلیپس !



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:44 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

سلام ، دیگه نه به این شماره زنگ بزن نه اس ام اس بده ، شوخی هم ندارم ، میخوام این خط رو بفروشم دلت رو بخرم .

میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره ، چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی ، مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه ؟



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:44 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

باز در کلبه تنهایی خویش ، عکس لبخندت مرا ابری کرد ، عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک مرا جاری کرد

اگه کسی رو دوست داری فقط بهش بگو به اندازه تمام بی وفایی های دنیا دوستت دارم ، چون بی وفایی های دنیا تمومی نداره .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:44 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

آنچنان رنجی که دنیا بر دل ما میکند ، بر دل هرکس کند ترک دنیا میکند ، با خودم گویم که فردا ترک دنیا میکنم ، چونکه فردا میرسد با دیدنت امروز و فردا میکنم .

در خلوت من نگاه سبزت جاریست ، این قسمت بی تو بودنم اجباریست ، افسوس نمی شود کنارت باشم ، بی تو هر لحظه و هر ثانیه ام تکراریست .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:43 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

بچه های شوخی شوخی به گنجشک ها سنگ میزنند ولی آن ها جدی جدی میمیرند ، آدم ها شوخی شوخی زخم زبون میزنند ولی قلب ها جدی جدی میشکنند ، تو شوخی شوخی ما رو فراموش کردی ولی ما جدی جدی دوستت داریم .

من اگر دختر نفرین شده اندوهم ، یا که از نسل گلی هرزه میان کوهم ، تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی ، که فقط لایق آتش زدنی .



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:43 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |

بین آنچه از عشق روی چوب درخت کاغذها می سراییم و آنچه عمل می کنیم خیلی فاصله هست ، پس بیایید عشق را روی چوب درخت عمل بسراییم تا هیچ فاصله ای نباشد .

ابرهای بارانی چشمانم از بس باریدند ، همچون چاه چشمان عروسک هاییم خشکیدند . پایان جدایی کجاست .

 



تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:, | 18:43 | نویسنده : تیموررضائی شهریور |